کمونیسم در "فاز غریب "
حکایت حزب اکس کمونیست کارگری
آذر ماجدی

حزبی که تحت نام کمونیست کارگری فعالیت میکند، اکنون تمام هنرش این شده که در درگاه لابیسم قسم بخورد که دیگر بچه خوبی شده است، سربراه شده، سرعقل آمده، "باور کنید حقوق بشری" شده است. وقتی شعار "انقلاب انسانی، حکومت انسانی" در استودیوی تلویزیون به لیدر حزب اکس مسلم، ببخشید، اکس کمونیست کارگری وحی شد، ما این شعار را نقد و افشاء کردیم. گفتیم که این تثبیت راست روی های دوره اخیر حزب در تاکتیک و عمل در سطح استراتژی حزبی است. گفتیم که چگونه این حزب کاملا به راست چرخیده است.  

فکر کرده بودند که خیلی زرنگ اند، تصور کرده بودند که این شعار را میتوانند به کمونیست های کارگری قالب کنند. گفتیم که انقلاب انسانی و حکومت انسانی یک کلاه گنده است که چرخش و گسست کامل رهبری این حزب از سنت ها، اصول و مبانی اولیه و برنامه حزب کمونیست کارگری را مهر و موم میکند. فریب و دروغ به خصلت پایه ای شان بدل شده است. در کنگره شان برای دفاع از این شعار راست و پوپولیستی استدلال میکنند که میخواهند "سوسیالیسم را به انسانیت" پیوند بزنند. جل الخالق!  

اما خوب میدانند که ارزش مصرف این شعار چیست و کجاست. این شعار تمام آن سابقه رادیکال و کمونیستی حزب را که دیگر برایشان دست و پاگیر شده است، در محضر بورژوازی بایگانی میکند. دیگر میتوانند به راحتی در مجامع سازمان یافته توسط نهادهای دولتی غربی شرکت کنند. در کنار نمایندگان و سخنگویان جنبش ملی اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب بنشینند و از پایبندی خود به حقوق بشر دفاع کنند. با سند و مدرک! با این تحرکات اخیر، دیگر برای آن کمونیست های خوش باوری که کوشیدند راست روی این حزب را بجای تاکتیک های هوشمندانه بگذارند نیز باید روشن شده باشد که این شعار با چه هدف و نیتی علم شده است. ارزش مصرف این شعار فروش خود به بورژوازی بعنوان یک موتلف سر براه و عاقل است. برای اینکه بتوان در کنار داعیه دار سلطنت در مجمع حقوق بشر از حکومت انسانی که حقوق بشر را پیاده میکند، دفاع کرد. آخر با شعار انقلاب کارگری و حکومت کارگری که نمیشود این حرف ها را زد. اصلا راهشان نمیدهند .

چندی پیش رفیق عزیزی گفت که یکی از چهره هاى شاخص طرفدار اصلاح طلبان حکومتی، که راست روی و فرصت طلبی اش شهره خاص و عام است، در یک میهمانی گفته است که "ح ک ک سر عقل آمده است" و با آب و تاب از این حزب و روش ها و شعارهایش در ماه های اخیر تعریف کرده است. رفیق دیگری میگفت که یک توده ای سابق که از زمانیکه به خارج پناهنده شده با حزب سوسیال دموکرات سوئد کار میکند نیز عینا به همین شکل از این حزب تعریف کرده است. این تصویر را با شعار "انقلاب انسانی، حکومت انسانی" و اعلام رسمی یکی از اعضای رهبری این حزب که خواهان یک حکومت حقوق بشری است کنار هم بگذارید، تصویر راست روی، دگردیسی سیاسی، انتقال جنشی این حزب تکمیل میشود. تنها اثری که از کمونیسم کارگری در این حزب باقی مانده است، اسم آن است .

باید اعتراف کنم که بعنوان یکی از کادرهای اولیه این حزب، بعنوان کمونیستی که از روز اول تشکیل  این حزب تا همین چند سال پیش با افتخار و سربلندی از این حزب، سابقه پرافتخار آن، از سیاست های رادیکال و کمونیستی آن و از رادیکالیسم افراطی آن دفاع میکردم، این تصویر بسیار دردناک است. این سقوط آزاد به قهقهرای راست روی و سازشکاری با جنبش ناسیونالیسم پرو غرب و دنباله روی از جنبش ملی اسلامی بشدت تلخ است. همچون کابوس است. اما چه باید گفت که بقول یکی دیگر از رهبری این جریان، اوضاع "غریبی" * است.  

داستان از این قرار است. طی خیزش اخیر مردم، رهبری این حزب سریعا دریافت که دستش به هیچ جایی بند نیست. تمام سیاست ها و شعارهای پوچ و توخالی، اغراق ها و دروغ هایی که زینت سایت هایشان است و در پلنوم ها برای گرم کردن سر کادرها بر زبان میاید، بد جوری خرشان را گرفته است. پوپولیسم در اوج فلاکت و دربدری بهترین توصیف این رهبری است. پراگماتیسم اپورتونیستی لیدر شان سریعا به همان توبره ای سر کشید که تاریخا چپ مفلوک دست از همه جا کوتاه برای دست بردن به قدرت به آن سر میکشد: سازش با جریانات راست. طی این مدت اینها شاهکارهای بسیاری زده اند. موسوی و شرکاء را در میان نیروهای انقلاب، حالا جناح سازشکار آن، قرار داده اند. موسوی را در میان مردم قاچاق کرده اند. به سرنگونی احمدی نژاد رضایت داده اند. با جنبش سبز اسلامی همراه شده اند. با ناسیونالیسم پرو غرب اتئلاف کرده اند و سرود ای ایران میخوانند. و بالاخره خوب که "خجالت" شان ریخت، رسما و علنا شعار انقلاب کارگری، حکومت کارگری را بایگانی کردند و انقلاب انسانی، حکومت انسانی را بعنوان شعار حزب اعلام کردند .

در نقل قول پایین ملاحظه میکنید که در عمل چگونه این شعار به نجات یکی از اعضای رهبری این حزب در مجامع "مهم" حقوق بشری میاید. ایشان این چنین در مورد حکومت مورد دفاع حزبش صحبت میکند :

"من به نمایندگی از طرف مردم ایران اعلام میکنم که ما بمب اتم نمیخواهیم! جنگ با غرب نمیخواهیم. ما حکومتی مدرن و سکولار ميخواهيم که در آن تمام حقوق بشر عملى شود ."

راحت! سوسیالیسم، سرنگونی سرمایه داری، نابودی استثمار، جمهوری سوسیالیستی، حکومت کارگری، برنامه یک دنیای بهتر همه را بایگانی کرده اند و با خیال راحت از یک حکومت حقوق بشری دفاع میکنند. ("به نمایندگی از طرف مردم ایران" را هم به ایشان ببخشید. آرزو بدل مانده اند!) راستش اول مطمئن نبودم که ایشان کاملا از محتوای بیانیه حقوق بشر و سابقه تاریخی شان نزول آن مطلع است یا خیر. خواستم این اعلام موضع را بحساب ناآگاهی ایشان بگذارم. از روی حسن نیت! اما در عالم سیاست این روش مجاز نیست. رهبری این حزب در یک مجمع رسمی حقوق بشر در مقابل نمایندگان بورژوازی بین المللی و ایرانی اعلام کرده است که یک حکومت انسانی میخواهد که در آن "تمام حقوق بشر" عملی شود.

اگر ایشان از محتوا و جایگاه این بیانیه بی اطلاع است، تمام دنیا میداند که این بیانیه ای ضد کمونیستی است. در زمان جنگ سرد در کوران رقابت های جنگ سردی نوشته و تصویب شده است و بند طلائى آن مقدس بودن مالکیت خصوصی يعنى استثمار انسان از انسان است. حالا اگر ذره ای شک برای انسان های خیرخواه و با حسن نیت در مورد شان نزول شعار "انقلاب انسانی، حکومت انسانی" باقی مانده بود، با این دفاع صریح و روشن از حکومت پایبند به "حقوق بشر" در درگاه پارلمان اروپا، تمام آن شک و شبهه ها آب شده و محو میشود. مشکل به همین جا ختم نمیشود. تعریف ایشان از دولت واقعا شنیدنی است. آدمی که مدعی است سی سال کمونیست بوده است و دوره ای کادر یک حزب کمونیست کارگری رادیکال و مارکسیست بوده است، در مورد "دولت" چنین میگوید :

دولت موظف است تنها به امورات دولتی بپردازد و اجازه ندارد به تعصبات ملی٬ مذهبی و قومی دامن بزند. ... نقطه آغاز رعايت حقوق بشر اينست که دولت یک ارگان نئوترال باشد." توصیف دیگری جز مارکسیسم "در فاز غریب" در مورد این گفته نمیتوان ابراز کرد. کسی که فقط یک کتاب از مارکس یا منصور حکمت خوانده باشد به مقوله "دولت نئوترال" که "تنها به امورات دولتی" میپردازد، خواهد خندید. بر سر مقوله دولت ارگان حاکمیت طبقاتی است، چه آمد؟ آیا رهبری این حزب دیگر هیچ تعلق خاطری به مارکسیسم درش باقی مانده است؟ یا اینکه خیر، اینها با ایدئولوژی (بخوان ایدئولوژی مارکسیستی) وداع کرده اند؟ اینها دیگر بچه های خوب و سر براهی شده اند. فوکل کراواتی در مقابل نمایندگان بورژوازی تعظیم میکنند، دست گدایی قدرت دراز میکنند و با یک ذوق زدگی "صمد" گونه به آن مباهات هم میکنند .**

ایشان سپس اعلام میکند: "اگر من رئیس جمهور ایران باشم، هرکسی اجازه خواهد داشت در مورد من طنز بنویسد و مزاح بگوید." باید گفت که آرزو بر متوهمین عیب نیست. اما لازم نیست تا آن روز صبر کنید. همین الان کمونیست ها و مارکسیست ها، رهبران رادیکال کارگری دارند به ریش تان با این سیاست ها، این راست روی ها، این از حول حلیم توی دیگ افتادن ها میخندند و همزمان به حال خودتان و حزب تان که این چنین به آن سابقه پرافتخار و درخشان پشت کرده اید گریه میکنند. ضمنا باید گفت که قسم ملا را باور کنیم یا دم خروس را؟ شما سابقه درخشانی در این زمینه ندارید. هنوز یک ده را نگرفته اید، علیه رفقای حزبی تان بخاطر نقد سیاست های غیر کمونیستی تان، آن کمپین های زشت را براه انداختید، میخواهید کسی باور کند این سخاوتمندی مردرندانه را؟ خدا روزی تان را جای دیگری حواله کند .
 
*واقعا برخی اوقات انسان در استفاده از کلمه مناسب برای توصیف این حزب عاجز میماند. ادب کلام را نیز باید حفظ کرد. یک نمونه از تحلیل های بسیار ژرف تئوریک از رهبری این حزب کافی است تا عمق نظری و سیاسی این جریان را برملا کند. به این نقل قول کوتاه و بدون شرح از رئیس دفتر سیاسی این حزب توجه کنید: "انقلاب جاری ایران در فاز غریبی بسر می برد. فاز اعمال قدرت غیر مستقیم".  

**  "من بارها به پارلمان اروپا رفته ام. آقای بوزک، رئیس پارلمان اروپا که اينجا تصویرش پشت صحنه گذاشته شده است مرا میشناسد. بارها به ایشان در مورد اعدامها ایمیل داده ام و البته ایشان همیشه پاسخ داده اند" .